دخترم
چندروزیه میاد بغلم میکنه و میگه: سلام دخترم
************
شب جمعه طبق روال دعا داشتیم، به علت قلت مستمع، کوثر برای اولین بار حاج آقا رو از نزدیک دید، اومده میگه آقا کلاه دارهمیگم آره، با دقت به حرفهای حاج آقا گوش داد-------- برداشتش رو خدا میدونه-------- بعدکه روضه خوندن، پرسید آقا چی کار میکنه، گفتم روضه میخونه
موقع خواب بهش گفتم میخای برات قصه بگم
میگه نه، روضه، روضه (با ز بخونید)هرچی به مخیله ام فشار آوردم، روضه یادم نیومد، براش سلام دعای عاشورا خوندم، دیدم بعدش با خودش زمزمه میکرد السلام ... --علی براش معنی نداشت-- حسین رو تکرار میکرد
************
شعر یه توپ دارم رو یه بار براش خوندم، بادقت گوش داد، دفعه دوم نذاشت من بخونم، گفت خودم و شروع کرد:
تنها کلماتی که براش معنای خارجی داشت تو ذهنش مونده بود:
یه توپ دارم اردلی داره، سرخ و سفید و آبی ، زمین میزنم، هوا..، بابام داد
************
پ.ن.1. هنوزم "ق" رو تلفظ نمیکنه اینه که قلقلی میشه اردلی (erdeli)، قند میشه اند (and)، قرمز میشه ارمز ، کلاغه میگه آر آر و ....
پ.ن.2. استقلال طلبی این روزهاش گاهی بسیار غیرقابل تحمل میشه --خصوصا اواخر شب--