تشریفات
به مامانجونش زنگ زده میگه: میشه فردا بیاین خونه ما؟ اگه تشریف نمیارین، تشریف بیارین؟؟؟؟ بیارم؟؟؟ بیارهه؟؟؟؟؟ (سختی جمله باعث شده ضمایر قاطی بشه) تا بالاخره: بیاریم
میگن باشه، شما تشریف بیارین میگه نه، شما تشریف بیارین اگه تشریف نمیارین(اوووووووم)تشریف بیار، دستتو بگیرم بیای؟؟؟؟؟؟؟؟ میگن آره بیا دستمو بگیر میگه: نمیشه که ، من خونه خودمونم
پ.ن. موقع خداحافظی من گفتم شما دیگه تا دم در تشریف نیارین
و دست مادربزرگم رو موقع ورود باید گرفت اینآ پیش درآمدهای بحث بالابود
********
یادتون هست که بحث عروس تو خونه ما از کجا شروع شد، این روزها و در پی در پیش بودن عروسی خواهرزاده ام، بحثش داغتر شده، از بس خواسته بره عروسی و نرفته، دیروز تا رسیدم میگه: من میرم دوماد
(احتمالا بحث روز مامان و خواهرم سر داماد گرامی بوده)
********
دفعه قبل که پاپ کورن داشت با سخاوت تمام بامن شریک شد، آخراش دیگه سیر شده بود گفت باشه بقیه اش برا عصپی (عصری) با اینکه کم بود، اطاعت نمودیم
عصر با بغض میگه: همه اش رو که تو خوردی!!!!!!!!!!
از اون به بعدم دیگه شریک قبول نمیکنه
وعده نوشت: در اولین فرصت عکس های عروسی درپیش اضافه خواهد شد-- دعا بفرمایید به سرنوشت عکس های تولد دچار نشود-