تُپُل!!
آقای پدر تازه رسیدن خونه، میگه بیا قایم(آیم) موشک میگن نه خسته ام بیا نقاشی بکشیم، میگه نه قایم موشک
میگن نقاشی خونه برات میکشم هاااا میگه نه قایم موشک
میگن ببین مامان رو هم برات کشیدم، میگه اووووووووووم، مامـــــــــــــــــــآن بیا برام نقاشی بکش
(از اونجا که سرگرم درست کردن غذا (مقوله مهم در زندگی آقایان) هستم) آقای پدر میگن باشه بیا قایم موشک...
(شیوه نوک آوت کوثرجانی)
*****
"اَلت زدم، مامان نماز خونده، من هِی اَلت زدم وآآآآآآآآآآآه، دوثر کو؟؟ هِی اَلت زدم دیده اِه پایین تختم خدا رحم کرد"
این داستانی که کوثرجان به کرات برای مامانجون تعریف کرده و مربوط به دوشب پیش کوثره که این شبها غلت زدنش بسیــــــــــار شده
****
یه کم به خودم رسیدم، خوب که موشکافیم کرده میگه: تُپُل شدی هااااااااااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی