بزرگ شدن
لپمو میکشه، میگه: موش بخوردِت
****
صغری: بهش گفتم وقتی بزرگ شدی میتونی آدامس بخوری
کبری: احتمالا در موقعیتی که لازم بوده (مثلا وقتی پستونک میخورده، یا قرار بوده اسباب بازیهاش رو جمع کنه یا...)، مامانجون بهش گفته تو دیگه بزرگ شدی
نتیجه: میگه آدامس بهم بده بخورم، من دیگه بزرگ شدم مامان جون (با تاکید و قاطعیت تلفظ) گفتهههه
***
طبق معمول در جریان بازی های قبل از خوابش پاش روی یکی از اعضای حساس فرود اومده، میگم قرار بود دیگه پاهات رو زیاد تکون ندی
میگه: ای پای شیطون، شیطونی میکنه
حیف که نذاشت این پای شیطون رو بخورم
----------------------------------------------------
پ.ن. گرچه به این پست اصلا ربطی نداره، ولی دوست داشتم در حد خودم اطلاع رسانی کرده باشم، اگر پیگیر مسائل روزجامعه هستید، دیدن این لینک خالی از لطف نیست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی