نی نی
همسایه مون یه نی نی داره، توی شناسنامه اسمش هست"محمدعلی" ولی صداش میزنن:"پارسا"!
کوثر، کمی گیج شده که کدومو بگه، سرانجام میگه: من اسمشو میذارم طاها شما بهش بگین پارسا
پ.ن. طاها و پارسا، نوه های داییمن که دوقلو هستن
***
گوشیمو برمیداره، شبکه های مجازی رو چک میکنه، میگه: اگه چیز جالبی بود بهت نشون میدم
***
ناغافل!!! دزد آمده خونه مون، از بخت نیک هم اینجانب فقط رویتش نمودم
آخرشب میگه: چقدر اینو (شرح ماوقع)رو گفتی!!!: برای فلانی و فلانی و فلانی
***
درمورد یه موضوع تقریبا تکراری با آقای پدر حرف میزنیم که میگه: مامان تو دیگه نگو، من بقیه اش رو میگم
***
و بازهم داستانهای آخرشب:
اخیرا به غذای حیوانات علاقه مند شده: گاو چی میخوره، ببعی چی میخوره، اسب چی میخوره و ...
مشکل وقتی رخ مینماید که سعی میکنه اخرین تلاش هاش رو هم برای بیدار موندن به کار بگیره: سوسک چی میخوره؟؟ عنکبوت چی میخوره و ...
یا
زرافه چی میخوره؟ -برگ درخت منم برگ درخت میخااااااااااااااااااااااااام
یا
وقتی که غذای امشب یه حیوان با غذای دیشبش متفاوت اعلام بشه
***
همسایه مذکور با نی نی اش امده خونه مون، نیم ساعتی که میگذره، میگه: همسایه نمیره خونه شون؟؟
متوجه میشم که میخاد نگاه همه به خودش باشه
یا وسط بازیهاش میگه: همه نگاهشون به من باشه
پ.ن.بابت ارسال نکردن پست تولد عذرخواهم، آپلود عکس ها تنبلم کرده