عزیز
اواخر شب که می بینم بالا و پریدنش روی تخت زیاد میشه، و می ترسم به صدمه خوردنش منجر بشه، بهش میگم بیا کنارم بخواب، حرف بزنیم، و بعد از وقایع روزی که گذشته ازش میپرسم و هرچی روهم فراموش کرده باشه، خودم میگم
دو سه روزیه هر از گاهی میاد میگه: بیا بشین، بگو چی کار کردیم
*****
رفتیم خونه خاله ام، مادربزرگم هم اونجا بودن، میگه: اِه اینا عزیز دارن
*****
پلیس اخلاقی بچه هاست، علاوه بر اینکه رفتارهاشون رو حفظ میکنه، تا در موقعیت مناسب عینا تکرار کنه، تذکر هم میده: این خوابیده داره غذا میخوره، این داره از میز میره بالا، این رفت توی سفره و ... (البته نمیگه این، اسم اون نی نی رو میگه)
*****
از خونه مامان جون میخایم برگردیم، مامان جونش ازش دل نمیکنه، میگم میخای مامان جونو ببریم خونه؟
به مامان جونش میگه: زنگت میزنم، میگم بیای
******
نزدیکای برگشتن به خونه، مامانجونش بهش میگه نرو، میخای بری خونه چی کار کنی و ..
رسیدیم خونه یه چرخی تو خونه زده، میگه : حالا چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟