غیر مستقیم
بهش میگم بخواب ببینیم کی زودتر خوابش میبره، من یا تو میگه: بابا
(آقای پدر اصولا زودتر از ما خوابش میبره، یا حداقل سکوت میکنه)
***
خاله براش عروسک خریده، اول بهش میگه اسم عروسکه "سحره"، ولی بعد تغییر نام میده به "باران"
از اونجا که تلفظ "ر" براش سخته چندبار اول که ازش پرسیدیم میگفت اسمش سحله، بعد که تاکید (البته شما بخونید شیطنت)خاله اش رو میبینه، دیگه هرکی ازش می پرسه اسم عروسکت چیه، میگه: از خاله بپرس
***
بهش میگم با بابا ناهار خوردی؟؟ میگه: آره، دیگه جیغ نزنی هااااااااااااااا
(یادم میاد دیروز که بهش تاکید میکردم با آقای پدر ناهارش رو بخوره و منتظر من نمونه، به شوخی گفتم بیام ببینم نخوردی جیغ میزنم)
****
میخایم از خیابون رد بشیم، میگه: هرماشینی از یه طرف میاد، یکی از این طرف، یکی از اونطرف، آدم نمیدونه از کدوم طرف بره
(یادم میاد چندروز پیش با خواهرم وقتی یه موتورسوار جلو ماشینمون پیچید، درمورد موتورسوارها، چنین دیالوگی داشتیم)
****
گرمش شده، میگه: کولر روشنه، آدم سردش میشه، خاموش میشه، آدم گرمش میشه، بابا یه کولر خوب بخره دیگه
(یادم میاد با خنک شدن نسبی هوا چنین جملاتی رو (البته منهای جمله آخر)قبلا گفتم)
****
صدای خاله اش میزنه: مهررررررررران؟؟؟ خاله حواسش نیست، میگه: مهران جون؟؟
****
آخرشب که میشه یا میخاد آب و مایعات بخوره، یا نهایت وقتی که چشماش داره بسته میشه میخاد بره دستشویی
- از بس تکرار کرده که آب میخام یا "ج" دارم، قاطی کرده، میگه: آب دارم
و همچنــــــــــــــــان ادامه دارد