کوثرجانکوثرجان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

❤پرنسس کوثر❤

قربان شوما: تاید

1393/9/12 13:25
نویسنده : مامانی
191 بازدید
اشتراک گذاری

بهش میگم: قربونت برممحبت   میگه: باشه

میگم: برم؟؟؟ متعجب میشه، و کمی گیجزبان که باید چی بگه     باز میگم برم؟    یه کم فکر میکنه، میگه:             " دانشگاه نرووووو"

میگم خب قربونت چی؟ برم؟    میگه: باشه،  نه نروووووخندونک

***********

موقع خوابه و آقای پدر هنوز نیومدن بخوابن، از اون جا که تا تمام چراغ ها خاموش نشه، و اعضای خونه سرجاشون نباشن، ایشون حس نمیکنن وقتش رسیده باشه،  میگه برم پایین؟؟ میدونم مخالفت جواب نمیده  فقط نگاهش میکنم   بعد چند لحظه میگه "نگاه نکن"   بعد میگه نگاهتو اونطرف کن، ببییییییییین به دیوار

اصرار میکنه و نگاهمو به دیوار میکنم، تا بدون هیچ عذاب وجدانی مثل فرفره  بره از تخت پایینبی حوصله

آقای پدر رو  که کت بسته تحویل میده، میپره رو تخت که مااااااااااااااامانم؟؟؟ مامان جونم؟؟شیطان

***********

تو شعر گنجشکک اشی مشی به مرحله ای از پیشرفت رسیده که میگه: من خیس بشم، برف بیاد گنداله (گلوله) بشمخندونک

حالا موندیم برف از کجا بیاریمغمناک

*********

پ.ن. دوست طناز دوران دبیرستانم، یادگاریش رو با عنوان این پست تموم کرده بود، یاد اون دوران بخیر

 

 

پسندها (6)

نظرات (9)

لوسی می
12 آذر 93 13:40
)) خیییییییییییییییییلی باحال بود مخصوصا گنداله! )
مامانی
پاسخ
مامان راحله
12 آذر 93 15:53
دقیقااااااا مثل بهار....... باید همه رو بخوابونه تا بخوابه .... بیچاره باباش هم گاهی دلش میخواد یه کمی بیشتر بیدار بمونه ولی ناچارا میاد میخوابه تا این وروجک هم بخوابه .
مامانی
پاسخ
چ جالب، انگار بچه های این زمونه، ژنتیکی پلیس اخلاقین
الهام
13 آذر 93 10:20
قربان شوما: خاله الهام اتفاقا علیرضا هم خیلی جالب این شوما رو به کار می بره
مامانی
پاسخ
خدا نکنه خاله جون، شما خیلی لطف دارین فدای مشهدی علیرضا
الهام
13 آذر 93 10:25
راستی خصوصیت نرسیده عزیزم. فقط همون خصوصی رو دارم که توش این جمله رو نوشته بودی. راستی از اون طرف هم نمی تونم بپرسم بهش دسترسی ندارم
مامانی
پاسخ
واااااااااااااااای از دست این نی نی وبلاگ پس همچنان ذهنت رو به کار بگیر، من نمیخام اذیت کنم هااااااااااا، نه میخام فقط ثانیه ای ذهنت آروم نباشه و هی کار کنه، تا هوشت زیاد بشهالبته میدونم با وجود کار و بچه کوچیک احتیاج به این تدبیر من نیست
مامان ساناز
15 آذر 93 13:03
من میمیرم از خنده از دست این دخملی بابت تبریک تولد سارینا هم ازت ممنونم
مامانی
پاسخ
ایشالا که همیشه سلامت باشی خاله جون خواهش میکنم عزیزم، وظیفه بود
خاله منیره
15 آذر 93 22:27
چقدر از دلبری های این دختر عقب موندم.. برسد ان روزی که منم از دلبری های بهار بنویسم البته دعا کن که تنبلی که حالا گریبانم را گرفته اون موقع ول کنه
مامانی
پاسخ
ایشالا که میرسه، خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی الهی آمین
مامانی
18 آذر 93 11:05
ای جوونم چه کارایی که این دخمل خوشگله مینه
لوسی می
18 آذر 93 13:08
چقدر دلم سوخت که وقتی هستم که نیستی
مامانی
پاسخ
مامان زکریا
19 آذر 93 12:26
چه جیگریه این کوثر بانو! کلا مبصر خونه س ها!!!!!!! همه باید سرجاشون باشن تا خیالش راحت راحت بشه
مامانی
پاسخ
ممنونم بله، تازه تذکراتی که به من یا باباش میده رو ندیدین دقیقا با همون ژست های من به باباش تذکر میده که زباله ها رو یادت نره ببری بیرون یا به من تذکر میده که لباس گرم بپوش و ... البته خودت احتمالا خوب میدونی که نظم خاص کوثرجانی و بهتره بگم نظم بچه ای چگونه است