کوثرجانکوثرجان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

❤پرنسس کوثر❤

خسه شدم!

طبق معمول شالها و روسری هام پخش زمینه، برای nامین بار جمعشون میکنم، البته با اجازه قبلی، میگم این بار که بریزیشون دعوا میکنم بعد از مدتی انگار باز بازی جدید پیدا نکرده، میره سراغ کشوی روسری ها، یکی رو بیرون آورده، با لحن کاملا جدی میگه دعوا کن (و منتظر نگاهم میکنه) پ.ن. اصولا صرف تهدید، و اینکه بگم دعوا میکنم، جواب میده ولی این بار خودم هم موندم باید چه عکس العملی نشون بدم!!   ****  ازش اجازه میگیرم بوسش کنم، دوتا بوسش که میکنم فرار میکنه میره،میگه خسه شدم ( ادامه پست بَسِته )   **** چندروزی به علت کسالت نرفتم سرکار، و این باعث شد کوثر بعد ازاین چند روز مرخصی استعلاجی بدعادت بشه و کمی بهانه گیر ب...
15 تير 1393

آینه ... (2)

عروسکش گوش به حرفش نداده و توی ماشین روی پاش درست ننشسته، می افته پایین، بلندش میکنه میگه : اشل نداره (اشکال نداره) *** از بس خواهش کردم که بیاد پوشکش رو عوض کنم و شیطونیش اجازه نداده بیاد خسته شدم، به حالت قهر رفتم خوابیدم، اومده پشت سر هم میگه سلام مامان... طاقت نیاوردم و جوابش رو دادم، می خنده، میگه برم بازی، و میره، قبل از رفتن میگه بخشید (ببخشید)، سلام برسون هنوز ربع ساعت نگذشته که می بینم دقیقا همون رفتار منو با عروسکش (عسل) تکرار میکنه: باهاش قهر میکنه و ... مرتب هم بهش میگه نم میدی هاااااااااااااااااا گاهی هم  با عصبانیت میگه خدایا ... (بقیه مناجات هاش یا بهتره بگم غرولند هاش رو من هم نمی تونم ترجمه کنم ) **...
8 تير 1393

بَسِته

با کلی ناز و عشوه قبول میکنه و میاد بوسش میکنم میگم حالا تو مامانو ببوس، میگه بَسِته **** گویا مامان جونش گاهی که از دستش به ستوه اومده گفته خدایا حالا راه میره تو خونه و میگه خدایااااااااااااااا **** موقع خداحافظی با مامانجون هاش بهشون میگه دس در نکنه (دستت درد نکنه) دیروز گفته آب میخام، یه لیوان رو سه بار و با سه نفس خورد، و هر بار گفته دس درد نکنه *** ...
4 تير 1393

دندون

داشت میخندید، و فرصتی شد تا لثه هاش رو چک کنم که دندونی در آورده یا نه، گفتم کوثر دیگه دندون در نیاوری؟؟ و بعدم ادامه بازی و خنده... شب موقع خواب میگه دندون و دندونهای خودشو نشون میده، بعدم به دهن من اشاره میکنه، دهنمو که باز کردم  با خوشحالی میگه دندون درآوردی... *** پ.ن. هروقت در چنین موقعیت هایی قرار میگیرم علاوه بر لذتی که از دقتش میبرم و حظی که از محکم بغل کردنش؛  یه کم هم میترسم، از اینکه گاهی فراموش میکنم دارم چی کار میکنم: معنی کردن دنیا برای یه فرشته آسمونی الهی الغوث ...
24 خرداد 1393

پسونک

پسونکش رو میگیره طرف من میگه: مامان بخوره میگم: نه، دهنی میشه، کثیف میشه، مال کوثره، کوثر بخوره اصرار میکنه که "نه"، مامان، مامان بخوره تکرار فایده نداره میگم باشه، بده میگه نه، دهنی میشه، کثیف   و    میذاره تو دهنش *** خیلی سریعتر از اونی که فکرشو میکردم یاد گرفت با قلابهای مغناطیسی ماهی بگیره تقریبا میشه گفت با یک بار دیدن، یاد گرفت ...
20 خرداد 1393

یه دختر داریم ...

مدتی هست شعر "یه دختر داریم شاه نداره" رو بلد شده،البته اخر هر مصرع رو میگه: شاه نداره، ماه نداره، نیدیم دیروز دیدم عروسکش رو هوا می اندازه و براش میخونه: شاه نداره، ماه نداره، نیدیم ** سریال نه گفتن ها وسلام کردنها ادامه داره: ساعت 1 شب بهش میگم شب بخیر ، میگه نهههههههههه، سلام سلام مامان ** خوش اومدی، سلام برسون اخیرا پایه ثابت خداحافظی هاش شده ** اومده لپ منو میکشه میگه موشی ** پایه ثابت شیطنت هاش خالی کردن کتابخونه است *********** پ. ن. -عزیزم 21 ماهه شدنت مبارک --خدایا میدونم بابت این نعمت هرچه شکرگزارت باشم کمه، ازت میخوام در صالح و سالم بزرگ کردنش کمکم کنی     ...
20 خرداد 1393