کوثرجانکوثرجان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

❤پرنسس کوثر❤

پیاده روی

موقع خواب براش چهارقل میخونم میگه: آب بهم بده، میگم من دارم برات چهارقل میخونم، خودت بردار (با اینکه کنار لیوان نشسته)میگه: من میخونم، تو بهم آب بده   و لب میزنه که یعنی داره قرآن میخونه پ.ن. مدتیه دارم با این عادتش که حتما از دست من آب بخوره!! مبارزه میکنم *** صورتشو کنار صورتم گذاشته، متوجه میشه دارم چهارقل میخونم، میگه: آرووووووووم، من میخام بخوابم (انقــــــــدر خوابش می اومد که تقریبا یه ساعت بعد خوابش برد!!!! ) *** همسایه مون بهش میگه: میخای نی نی منو ببری خونه تون؟   میگه: آره بعد(انگار پشیمون شده )میگه: میخای مامانت برات یه نی نی بیاره؟    میگه: نه، همین خوبه دیگه پ.ن. نمی...
26 مهر 1394

نی نی

همسایه مون یه نی نی داره، توی شناسنامه اسمش هست"محمدعلی" ولی صداش میزنن:"پارسا"! کوثر، کمی گیج شده که کدومو بگه، سرانجام میگه: من اسمشو میذارم طاها شما بهش بگین پارسا پ.ن. طاها و پارسا، نوه های داییمن که دوقلو هستن *** گوشیمو برمیداره، شبکه های مجازی رو چک میکنه، میگه: اگه چیز جالبی بود بهت نشون میدم *** ناغافل!!! دزد آمده خونه مون، از بخت نیک هم اینجانب فقط رویتش نمودم آخرشب میگه: چقدر اینو (شرح ماوقع)رو گفتی!!!: برای فلانی و فلانی و فلانی *** درمورد یه موضوع تقریبا تکراری با آقای پدر حرف میزنیم که میگه: مامان تو دیگه نگو، من بقیه اش رو میگم *** و بازهم داستانهای آخرشب: اخیرا به...
18 مهر 1394