خواب و بیدار 2
این خوابیدن ما هم داستانی شده برای خودش مثلا من زودتر خوابیدم، قرار شده کوثر با آقای پدر بازی کنن، خسته که شد بیاد بخوابه اومده باهام حرف میزنه، میگم: من خسته ام میخام بخوابم میگه: باشه، رو به طرف من بخواب بعدم کمر فابریک ما شده سرسره ی خانوووووووووووم تا صدای آخی، اوخی ازم بلند میشه، میگه : تو خوابی، سروصدا نکن دیگه اجبارا آخ و اوخمان تبدیل میشود به خنده ای ملیـــــــــح میگه: تو خوابی هاااااااااا، توی خواب نخند . . . این بازی که براش تکراری شده میگه: مامــــــــــــــان بیدار باش دیگه! تقریبا بعد یه ساعت چشمهاش روی هم میره، در حالیکه هنوز با دستش بیرون اتاق رو نشون...