zoo!!
اخیرا وقتی کاری میخاد انجام بده که میدونه من مخالفم، میگه "تو نبین"! یا "برو از اتاق بیرون"!! یا "چشماتو ببند"
****
با سرعت میدوه، و میگه"پرواز میکنم"!!! به مامانجونش گفته: مامانم پرواز یادم داده!!
مشکل جایی خودشو نشون میده که میخاد به عروسکش هم پرواز کردن یاد بده
****
صدای بازی پسرهمسایه میاد، میگه میخام ببینمش، میگم نمیشه از اینجا دیدش
دیوارو نشون میده که از اونجا ببینمش، بریم روی دیوار وقتی باز من آیه یاس میخونم میگه: پیشی بشم، برم روی دیوار، ببینمش پیشیییییییییییی شم دیگه!!!
پ.ن. خوبه ما دسترسیمون به حیوانات محدوده
****
آقای پدر صداش میزنن: کوثــــــــــــر؟ میگه: من دوثر نیستم که، من مامان مینام (مینا عروسک جدیدشه)
****
در ادامه توجیهات ضد نی نی مان، تا صدای گریه نی نی همسایه آخر شب اومده، گفتم: نی نی گریه میکنه... هنوز ادامه نداده بودم که میگه: نی نی پیش مامان بخوابه، من پیش بابا میخوابم
ناباورانه و البته کمی مشعوف میپرسم: پیش بابا میخوابی؟؟؟ میگه: نه، نی نی بره پیش مامانش (اسم همسایه رو هم میاره) بخوابه دیگه
****
تلفن رو برداشته تا طبق معمول با دوستش حرف بزنه، میگه: سلام، خوبی ، ببخشید مزاحم شدم...
****
تقریبا هرروز میهمان داره: دوستاش با بچه هاشونمیان خونمون، و ازشون پذیرایی میکنه: چایی میاره، میوه میذاره، هر ازگاهی هم آش درست میکنه چند روز پیش هم بچه دوستش آش دوست نداشت!!!