باور نمیکنم!!
داره بستنی میخوره، آقای پدر بهش میگن: بستنی میخوری میگه: اوهوووووم میگن: خوشمزه است؟ میگه: اوهووووووووم میگن: اوهوم نه بله میگه: دهنم پره هاااااااااااااااااا من: پ.ن. هرچی به سلولهای خاکستریم فشار آوردم یادم نیومد، تا به حال بهش تذکر داده باشم، ولی یادم اومد که هفته پیش چنین دیالوگی بین من و آقای پدر رخ داده **** رفتیم خرید، از اینکه مثل بزرگترها رگال ها رو بررسی کنه، لذت میبره یه بلوز برداشته، میگم این که اندازه شما نیست، اندازه مامان هاست میگه: پس من چی؟؟؟؟؟ پ.ن. خوبه شب قبلش لباس خریده ***** یه دست بلوز، شورت پ...