چسب!!
بستنیش رو باز کرده، یه کم نگاهش میکنه، میگه: واااااااااااای، از بستنی سیگار میاد!!
***
قرار بود با خواهرم بریم بیرون، که کنسل شد، چون لباس پوشیده بود، بردمش پارک نزدیک خونه، روز بعد که خاله اش زنگ زده که بریم فلان جا، بهش میگه: دیگه مثل دفعه پیش نکنی ها، ما لباس بپوشیم، شما نیاین، ما مجبور بشیم تنهایی بریم پارک خودمون!
***
یخچالمون خراب شده، فرستادیم برای تعمیر، به محض بیدار شدن از خواب میگه: یخچال رو آوردن؟؟
***
میگه یه چسب بزنیم رو بینیم؟(فکر کردم به خاطر آبریزش بینیش میگه) میگم چرا؟ میگه مثل خانومها که چسب میزنن به بینیشون!!!
حالا خوبه تو فامیل بعد از تولد کوثر، دماغ عملینداشتیم
***
روز نیمه شعبان بهش گفتم امروز تولد امام مهدیه، بعدا دیدم با عروسکهاش که حرف میزنه میگه: امروز تولد مهدی جواده
(اسم خواهرزاده هام مهدی و جواده)
***
داره روسری هاش رو مرتب میکنه (مثلا) میگه: کسی نمیاد کمک من؟ دست تنهام آخه
***
دارم لباسهامو مرتب میکنم که از یکیش خوشش میاد، میگه: این چقدر قشنگه، مبارکت باشه
***
و اندر حکایات ادامه دارِ آخرشبهامون:
-میپرسه دلت برام تنگ نشده؟ و به محض اعلام دلتنگی، دل و روده و بقیه اعضای داخلی بدنم جابه جا میشه: یه کم البته
-به اندازه کافی بازیگوشی کرده، میگه: میام رو تخت باهام بازی میکنی، میگم نه
کلی ناز و عشوه و گریه الکی میکنه، میبینه بی فایده است با دلخوری میاد روی تخت، یه کم آسمون ریسمون به هم می بافه که من بازی میخام و دوست دارم و ندارم و ... جواب نمیدم، میگه: خب پیشنهادت چیه؟
میگم: وقت خوابه،پیشنهادی ندارم، نشنیده میگیره، و یه بازی پیشنهاد میده
میگم: خب پس با بابا بازی کن میگه: نه، این بازی ها مال مامانهاس، به درد باباها نمیخوره
- بعد از کلی بازیگوشی پایین و روی تخت، میگه: چرا ما باید همه اش بخوابیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-با حالت گریه میگه: من خوابم نمیــــــــــــــــــــــاد، و پشتش رو به من می کنه، به ثانیه! نکشیده خوابه
(پ.ن. قبلا هم گفته بودم که پشتش رو به من میکنه، انگار تا من تو دیدش باشم، تمرکز برای خواب نداره)
- میگه: میشه تو دلت بخوابم؟؟
و این حالت یعنی سرش رو میذاره تو دل من، و عمود بر من میخوابه، و این میشه که تا صبح هم در معرض نوازشهای دست و پاش قرار میگیرم، و هم خودم نمیتونه تکون بخورم
- تنها وقتی که من خوابم میبره و اعتراضی نمیکنه، وقتیه که اجازه دادم با گوشی بازی کنه، وقبلا از اتمام وقتش، خوابم برده