کوثرجانکوثرجان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

❤پرنسس کوثر❤

جبر روزگار!!!

1395/2/5 9:55
نویسنده : مامانی
724 بازدید
اشتراک گذاری

حشره ای پاشو زده، و تا یه ساعتی پاش درد میکنه، بغلش کردم و براش پماد زدم و ..

بهتر که شده میگه: خیلی ممنونم که مراقب من بودیبغل

***

ساعت 1 شببی حوصله میگه گرسنمه، میگم باشه، برو خوراکی بردار، میبنم داره لواشک میخورهدلخورمیگم: لواشک؟؟؟؟؟؟

میگه: آره، چی کار کنم، دیگه چیز خوشمزه ای نداشتیم که ترش باشهخندونک

***

با خاله اش رفته بیرون، موقع برگشتن، خاله که کار داشته، پیشنهاد داده کوثر با آقای همسرشون بیان خونه، ولی کوثر گفته: من جرات نمیکنم با آقای .. برم خونه، تنها بمونم تو ماشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خنده

***

به مامان جون میگم: همه آخر شبها میگه من خوابم نمیاد

میگه: آرررررررره، من خوابم نمیاد، ولی خوابم میبره!!!تعجب

پ.ن. جبر روزگاره دیگه!!!

***

بعد از یه ساعت چونه زدن سر دستشویی رفتن موقع خواب، میگه: من که میخام برم، ولی خودش نمیادخجالت

***

میگه: بالاخره آقای داماد تشریف آوردن، به افتخار آقای داماد و دست میزنه

مبهوت می پرسم اینا رو کجا دیدی؟؟؟      میگه تو شهرزادزیبا

***

از بعد از تعطیلات عید، که پسرهای خانواده فوتبال بازی میکردن (دخترهای ما کمتر از نصف پسرهامونن!)به فوفبال علاقه مند شده(البته با سبک و قوانین خودش)

بین بازیهاش میگه: من به تو افتخار میکنمخندونک

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان ساناز
5 اردیبهشت 95 11:20
ما هم به تو افتخار می کنیم عزیزم
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم، لطف داری
الهام
16 اردیبهشت 95 18:55
سلام عزیزم ببخشید من دیر رسیدم کلی خندیدم که جرات نمی کنه با آقاها تو ماشین تنها بمونه نیم وجبی لواشک و خوب اومده خوب خوشمزه ست دیگه
مامانی
پاسخ
سلام الهام جون دیر رسیدن بهتر از نرسیدن است خاله اش رو خیلی دوست داره، خواسته با این ترفند بیارتش خونه اگه ولش کنم که به جای همه چی لواشک میخوره