د مثل ...
دارم با خواهرم تلفنی صحبت میکنم-سر یه موضوع حساس- دستمو میگیره میبره تو اتاق، عروسکشو نشون میده که مریضه و تب داره، میگه آقای دکتر معاینه اش کن، دهنش رو ببین، گوشش رو هم، چی؟ عفونت کرده؟ آمپولش بزنم؟ نه لطفا شربت بدید و ...
گیج گوشی رو قطع میکنم، میگم: نمیدونم چشه میگه: باشه، میرم یه دکتر دیگه
***
میگه: دارم سِدسِده میکنم!
***
میگه: ماشین دوستم خراب شده، میای درستش کنی میگم: من دارم غذا درست میکنم، زنگ بزن مهندسش بیاد
تلفنو برمیداره، به مهندسه میگه: میدونم شما بلدی، ولی من به یه آقای دیگه گفتم درستش کرد!!!
***
از آقای پدر میپرسم که فردا سه شنبه است ؟ میگه: آخ جووووووووون، شه شنبه، عصپیش بریم خونه خاله مهران
میگم: ســـــــه شنبه، باشه
میگه: نه شه شنبه، بگووووووووووووو
بگو د د د شه شنبه
***
از دیروز ازم قول گرفته که خونه رو خودش تمیز کنه
سه- چهار ساعتی، هر ازگاهی بهش تذکر میدم که کتابهات رو جمع نکردی میگه: باااااااااشه
ساعت 11 میگم: دیر شد هااااااااااااا
میگه: من دیگه خسته ام، خودت جمعشون کن
***
میگم: شب بخیییییر میگه: باشه
میگم: خوابای خوب ببینی (بی حوصله)میگه: باشـــــــــــه (به لهجه و سبک خانوم شیرزاد بخونید)
***
یه خواسته ای داره و من مقاومت میکنم
با بغض میگه: مگه من دوسِت ندارم، مگه من بوست نمیکنم، مگه ما با هم دوست نیستیم، پس چراااااااااااا اینطوری میکنی؟؟!!!!!!!!!!