کوثرجانکوثرجان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

❤پرنسس کوثر❤

گوگولی

1394/8/16 10:55
نویسنده : مامانی
497 بازدید
اشتراک گذاری

لپهای منو میکشه میگه: گوگولیییمحبت

***

بارون می باره، میگه: من بارون رو دوست دارم، من عاااااااااشق بارونممحبت

چندروز بعدبهش میگم ناهار کباب داریم، دوست داری؟ با لبخند میگه: آره، من عاشق کبابم    و باروووونراضی

***

خمیازه میکشه (آخرشب)با خوشحالی میگم: خوابت میاد؟؟

میگه: نه

میگم: خمیازه میکشی            میگه: دهنم خوابش میادراضی

***

چند روزی هست اعداد تا 6 رو میشمره

***

میگه چه کار میکنی، میگم دارم ناهار درست میکنم

میگه: پس منم برات یه گل میکشممحبت

***

چنددقیقه از سریال کیمیا رو دیدیم، میگه چقدر این آقاهه بداخلاقه، مث بابا نیست

میگم مگه بابا چطوریه؟   میگه بابا خوش اخلاقهمحبت 

پ.ن.آقای پدر:فرشته

***

دخترخاله ام آمده خونه مون، موقع خداحافظی بهش میگه: بازم بیا اینجا، مامانت روهم بیارزیبا

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

پانته آ
16 آبان 94 21:28
سلام وب قشنگی دارید معلومه مامان بسیار با صبر و مهربونی هستید دختر من تقریبا 2ماه از کوثر جون بزرگتره اما با توجه به تعریفهای شما رفتارهایی کاملا مشابه دارن خوشحال میشم در مورد برخورد با رفتارهای گاهی عجیب کوچولوهامون با هم در ارتباط باشیم. باتشکر به وب ماهم سربزنید
مامانی
پاسخ
سلام، ممنون، نظر لطف شماست حتما خدمت میرسم
mahtab
17 آبان 94 8:12
سلام خوبین ان شاالله؟ واقعا کیف می کنم از خوندن دیالوگهای کوثر جان و خنده رو لبهام میشینه خیلی شیرینه خیلی و البته تشابهات واژگانی پسرم و دخترت کم هم نیستند پسر من میره و میاد می گه "چرا ناراحتی؟" میگم ناراحت نیستم که! می گه "اخه لبات ناراحته"
مامانی
پاسخ
سلام، ممنونم اتفاقا منم گاهی که پستهای شما رو میخونم، میبینم مشابهش برای ما هم اتفاق افتاده خب لبات ناراحت نباشه دیگهاین خوشحال بودن زورکی هم عجب داستانیه!
مامان راحله
18 آبان 94 17:24
مامانی
پاسخ
لوسی می
24 آبان 94 14:35
ماشالله خیلی بلاست.. خیییییییییییییییییییییلی!
مامانی
پاسخ
ممنون
مامانه شایلین
25 آبان 94 13:33
ای جووووونم دخملی منم تا 12 میتووونه بشماره می بوسمت کوثر جوووووون
مامانی
پاسخ
سلام خوش آمدید خدا دختر باهوش شما رو حفظ کنه